نويسنده: محمد حسين جمشيدي




 

مقدمه و بيان مسئله

آزادي، مسئله ي نوع انسان و ابزار تحقق انسانيت او در دايره ي هستي است. خداوند آفريننده ي انسان، او را آزاد قرار داده است ( نهج البلاغه، نامه ي 31 ) و در ضرورت و اهميت آزادي همين بس که هم مطلوب همه ي انسان هاست و هم شرط تحقق انسانيت آن ها ( مجلسي، 1403 هـ/ 1983م، ج 66: 387 ) نعمت بزرگ الهي ( امام خميني، 1378: 9/11 ) و بزرگ ترين موهبت او ( همان: 231/7 ) است. با اين حال انسان هميشه خود را در بند مي يابد و در تلاش براي رسيدن به آزادي. بر همين مبناست که مي تواند به سوي آزادي يا بردگي گام بردارد. بخشي از اين امر به خلقت و هستي يا تقدير بر مي گردد و بخشي ديگر به محيط و اراده ي او به عنوان انسان ( موجود صاحب اراده ) يا فاعل بالقصد ( محقق داماد، 1378: 62 ). اين است که انسان ها در هر شرايطي، به بيان توکويل، « مي توانند در مسير رسيدن به بردگي و يا آزادي حرکت کنند، به روشنايي برسند يا به ظلمت، رستگار شوند و يا به مصيبت دچار آيند. » ( آرون، 1382: 13 ) آزادي از آنجايي که مسئله ي نوع بشر است، لذا مسئله ي اديان الهي نيز هست و اديان آسماني آن را مورد توجه و مداقه ي خود قرار داده اند. به عنوان مثال، قرآن در باب انسان و راه او مي فرمايد:
« إنَّا هَدَينَاهُ السَّبيِلَ إمَّا شَاکراً وَ إمَّا کفوراً » ( انسان: 3 ) يعني به راستي ما راه [ حق ] را به او نمايانديم، خواه شاکر [ و پذيرا ] گردد و خواه راه ناسپاسي را برگزيند.
انديشمندان بزرگ مسلمان نيز به پيروي از مکتب خويش به بررسي و تبيين اين مسئله ي انساني از زواياي گوناگون پرداخته اند. در ميان اين بزرگان، شهيد صدر با نگاهي عميق و همه جانبه و از منظري ديني و اخلاقي به مسئله ي آزادي انسان توجه کرده است.
***
انديشمندان بزرگ مسلمان نيز به پيروي از مکتب خويش به بررسي و تبيين اين مسئله ي انساني از زواياي گوناگون پرداخته اند. در ميان اين بزرگان، شهيد صدر با نگاهي عميق و همه جانبه و از منظري ديني و اخلاقي به مسئله ي آزادي انسان توجه کرده است.
شهيد صدر از انديشمندان و محققاني است که با دقت، تأمل و تکيه بر اصل اساسي و تعيين کننده ي فطرت انساني، مسئله ي آزادي را مورد بررسي قرار داده و آن را به عنوان ضرورتي حياتي براي انسان و تمدن و جامعه ي بشري و شأني از شئون انسان، که ضامن مصالح و ساير شئون اوست، مطرح کرده است.
با توجه به اهميت آزادي، به ويژه از نگاه مکتب اسلام و نيز جايگاهي که شهيد صدر در ميان انديشمندان معاصر در پرداختن به اين مسئله دارد، آگاهي از انديشه ها و ايده هاي او در اين خصوص مي تواند در تعيين سرنوشت امروز ما و جامعه ي ما مؤثر واقع گردد. از اين رو، در اين نوشتار به اختصار به نظريه ي آزادي در چهار بُعد کلي مباني، مفهوم و چيستي، ابعاد و پيامدهاي آن از ديدگاه اين انديشمند بزرگ مي پردازيم.

1. شهيد صدر و نظريه پردازي

شهيد ابوجعفر سيد محمد باقر صدر، دانشمند، فيلسوف، محقق و فقيه معاصر که از مفاخر بزرگ انديشه و دانش دوران ما محسوب مي گردد، در بيست و يکم اسفند سال 1312 ه. شمسي، در شهر کاظمين عراق در خانواده اي اهل دانش و تقوا چشم به جهان گشود و در 19 فروردين 1359 در زندان رژِيم بعث عراق به شهادت رسيد ( جمشيدي، 1389: 14 ). او در طول مدت عمر کوتاه خويش، در بسياري از حوزه ها و ابعاد معرفتي مورد نياز بشر قلم فرسايي کرد و ديدگاه ها و انديشه هايي نو، پويا، متکي بر مباني عقلي و منطقي و منسجم را با در نظر گرفتن مکتب اسلام به عنوان مکتبي فطري و انساني، که توانايي حل بحران هاي معاصر بشر را داراست از يک سو و توجه به مقتضيات زمان و مکان از سوي ديگر، به ويژه در حوزه ي سياست، اقتصاد، فقه و فلسفه، مطرح ساخته است ( رک به: همان ).
در آغاز نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي، بحث بازبيني در منظومه ي نگرش کلامي مطرح شد و سيد جمال الدين اسد آبادي نخستين کسي بود که بر ضرورت تغيير ديدگاه هاي کهن در اين باب و دور ريختن خرافات و پيرايه ها ( مطهري، 1364: 21 ) تأکيد کرد و پس از او، انديشمندان ديگري چون عبدالرحمن کواکبي ( کواکبي، 1363: 60-63 ) راه او را ادامه دادند. باب نوآوري در علم کلام ساليان درازي غنود تا اينکه در ميانه ي دهه ي شصتم قرن بيستم، شهيد صدر از « علم کلام نوين » سخن به ميان آورد. صدر در اينجا نيز از راه هاي پيشنهادي پيشينيان فراتر رفت و راهي را پيش گرفت که با حيات روزمره ي آدميان هماهنگ تر باشد. او توانست از هم و غم هاي ديرينه و فراوان اسلام گرايان فراتر رود و براي حل دشواري هاي موجود در جوامع اسلامي تلاش کند. وي مکاتب و روش هاي غربي را بررسي کرد. سپس به تحليل، تفکيک، نقد و رد منطقي آن ها پرداخت ( صدر، 1408 هـ: 17-32 ). وي از لابه لاي اين پروژه ي معرفتي متکامل، اعتبار جايگاه « خويش » را باز گرداند و عقده ي خود کوچک بيني پاره اي پيشگامان اصلاح در قرن نوزدهم را سرکوب کرد و « ديگري » را محکوم تاريخ خود ( و نه فراتر از تاريخ ) معرفي کرد ( رفاعي، 1386 ).
او با طرح انديشه ها و نظريه هاي خود، تحولي جديد در معارف ديني اسلام و نگرش سياسي و معنوي بشر به ويژه با تکيه بر قرآن و سنت ( به مثابه ي کتاب و برنامه ي هدايت و سياست انسان ) ايجاد کرده است. تحولي که جلوه هاي بارز و آشکار آن را مي توان در آثاري چون « فلسفتنا » ( صدر، 1408هـ )، « اقتصادنا » ( صدر، 1399هـ/ 1979م )، « الاسلام يقود الاحياه » ( صدر، بي تا، الف ) « الاسس المنطقيه للاستقراء » ( صدر، 1410هـ ) و... و نيز در نظريه هايي چون نظريه ي خلافت انسان، جمهوري اسلامي، انقلاب جامع سياسي- اجتماعي، بانک بدون بهره، تحول دائمي در اجتهاد و... ديد ( رک به: جمشيدي، 1389: 106-117 ) . آثار متنوع، نظريه ها و خط مشي سياسي و برنامه هاي مبارزاتي شهيد صدر بيانگر انديشه ورزي و نظريه پردازي او در عرصه ي سياست و زندگاني سياسي است. بنابراين او به بسياري از مسائل مهم سياسي، خواه به صورت گسترده و خواه به اختصار، در قالب مباحث نظري پرداخته است که نمونه ي آن ها را مي توان در « الاسلام يقود الحياه » ، « المدرسه الاسلاميه » ( صدر، 1981م/ 1401هـ )، « المدرسه القرآنيه » ( صدر، بي تا، الف )، « فدک في التاريخ » ( صدر، 1422هـ/ 2001م ) و مقدمه ي « فلسفتنا » مشاهده کرد. در همين راستا، يکي از حوزه هاي بحث وي آزادي از منظر قرآن و اسلام است که در اين نوشتار مورد توجه قرار مي گيرد.

2. مباني آزادي انسان

ما در اين نوشتار مباني آزادي انسان را در سه محور بررسي قرار مي دهيم:
توحيد و يکتاباوري، فطرت و کرامت انسان، سنت و قوانين الهي.

الف) توحيد و يکتاباوري

بنيان اساسي و محور تعيين کننده در انديشه ي سياسي شهيد سيد محمد باقر صدر « توحيد » ، يکتاگرايي و خدامحوري است، زيرا توحيد و حس مذهبي ريشه در وجود بشر داشته و انسان با آن داراي ارتباط عميق است ( صدر، بي تا، م: 15 و 85 ). در اين نگرش، خداوند يکتا مدير و مدبر هستي با تمام ابعادش است و جهان آفريده و مخلوقي است معظم و کامل که بر اساس عدالت ايجاد شده و از علم و حکمت و قدرت مطلقه ي خدا نشئت گرفته و تحت تدبير و اراده ي، ازلي، ابدي و هميشگي او قرار دارد ( همان: 59 ). بر اين اساس، وجود جهان و بالتبع انسان، امري بيهوده و عبث نيست. لذا در اين ديدگاه، انسان به عنوان گل سر سبد هستي و کامل ترين موجودي که با دو عنصر عقل و آزادي متمايز شده است، موجودي وانهاده، بي هدف و رها شده يا تحت قوانين جبري طبيعت نيست. در نتيجه، برخوردار از آزادي است؛ آزادي فطري يا طبيعي که گاه آن را اختيار نام نهاده اند.
صدر با چنين درک و نگرشي است که تصوري خالص از مکتب توحيدي اسلام را ارائه مي دهد و با نفي صورت هاي گوناگون « اسلام بي جان و مرده، اسلام تسليمي ( منقاد )، اسلام تطبيقي و اسلام تطبيقي برتر. » ( جمشيدي، 1378: 68-69 ) به بيان « اسلام راستين و فطري به عنوان مکتبي جامع مي پردازد » که تنها شريعت مکتوب و وحي الهي نيست، بلکه يکي از « سنن الهي » بوده و قانوني است که از باطن ساختمان انسان و فطرت او ريشه گرفته و « جزء لايتجزاي وجود انسان مي باشد. » ( همان: 69 ) پس در نگاه او، دين نياز فطري انسان است و منظور صدر بي گمان اديان توحيدي است ( رفاعي، همان ).
بدين سان از ديدگاه او، دين « قانون انشايي نيست... و همان گونه که شما نمي توانيد هيچ بخشي از بخش هاي انسان را از او جدا سازيد، نمي توانيد انسان را از او جدا سازيد، نمي توانيد انسان را از دينش بر کنيد » ( صدر، بي تا، الف: 116-117 )
صدر برخلاف تصور رايجي که دين را محصول تمدن انساني و نحوه ي نگرش او به هستي مي دانند و براي « حل معماي پيدايش دين و مذهب » ( ناس، 1377: 6 ) در آثار باقي مانده ي زندگاني او کاوش مي کنند و در پي اين امر که « دين کي و چگونه آغاز شده است » ( همان: 11 ) ريشه ي اين معما را در ساخت طبيعي انسان، يعني « ذات » و « فطرت » او مي داند. لذا در نگرش او، دين و توحيد هيچ گاه از نهاد و سرشت بشر جدا نبوده است. تنها انسان به انحاي گوناگون سعي در تقويت و بيان و نمايش اين بعد از وجود خود به صور گوناگون داشته است.
همچنين در نگاه شهيد صدر، رکن اساسي دين و اسلام و اساس آن، توحيد است. « [ در ] اسلام... همه چيز به توحيد پايان مي پذيرد و توحيد از امور فطرت است. فطرت بنياد برپايي اجتماع توحيدي است. » ( صدر، بي تا، الف: 154 ) توحيد نيز عبارت است از نفي ربوبيت و حاکميت غير خدا و تنها و تنها تن دادن به ربوبيت و حاکميت مطلق او ( صدر، 1399هـ: 11 ) که به زيباترين وجه در شعار بنيادين اسلام، يعني « لااله الا الله » مطرح شده است ( همان ).
چنين درکي از توحيد و حقيقت و ماهيت آن، به انسان نگرشي همه جانبه و پويا مي دهد. نگرشي که در پرتو آن، جهان را جلوه ي عيني و آشکار آيات خدا يا مظهر او مي بيند و عشق به خدا را در ذره ذره ي وجود هستي درک مي کند. به تعبير قرآن، به درجه ي « خشيت الهي » مي رسد: « انّما يخشي الله من عباده العماء » ( فاطر: 28 ) و در نتيجه، خود را از هر قيدي رها مي يابد و به نفي ربوبيت هايي مي پردازد که قيد و بند محسوب مي گردند ( صدر، 1361: 20-22 ).
نفي تمام ربوبيت ها ( اعم از طبيعي، نفساني و اجتماعي ) به معناي نفي سلطه بر انسان براي انسان بودن و شدن اوست؛ يعني آزادي انسان. پس پذيرش توحيد با نگرش ديني و اسلامي آن براي انسان آزادي را به ارمغان مي آورد. با توجه به آنچه گذشت، سه اصل عمده از توحيد ناشي مي شود که عبارتند از:
1. اصل حاکميت مطلق خدا بر جهان و انسان.
2. اصل وجود سنن الهي حاکم بر جهان هستي يا قوانين خلقت و آفرينش.
3. اصل آزادي و اختيار انسان.
بنابراين از سويي خداوند يکتا داراي حاکميت مطلق بر جهان هستي و نيز بر انسان است، اما اين خود داراي اين نتيجه است که انسان ذاتاً آزاد و مختار است. او خود مي نويسد: معناي اين حقيقت که خداوند سبحان منشأ تمام حاکميت هاست اين است که انسان آزاد است و هيچ انساني يا طبقه اي يا هر مجموعه ي انساني ديگر بر او سيادتي ندارد ( صدر، 1399، ل: 20 ).
بر اين مبنا، به بيان صدر، آزادي انسان در بُعد هستي شناسي تنها و تنها در سايه ي توحيد و حاکميت مطلقه ي او بر هستي معنا مي يابد، زيرا آزادي جز نفي حاکميت ها و قيود در راستاي شدن انسان نيست و اين نفي در سايه ي توحيد و « لااله الا الله » و « لا ولايه لاحد علي احد » صورت مي گيرد. همچنين « شهيد صدر در اين باب مي آورد که قرآن کريم از رهگذر توحيد توانست انسان را از بردگي غير خدا و شهوت ها رهايي بخشد و با آسمان پيوند دهد. توحيد سند سترگ انسانيت انسان است و سند آزادي انسان ها در همه ي گستره ها. » ( رفاعي، همان ).

ب) فطرت و کرامت انساني

در نگاه صدر، انسان به عنوان حيوان ناطق يا موجود صاحب اراده و برخوردار از فطرت عقل و خرد فطري ديده مي شود که شايستگي خلافت و جانشيني خدا در زمين را دارد. ( صدر، 1399هـ: 8 ) بر اين اساس، داراي کرامت ذاتي است و لذا بر سرنوشت خويش حاکم شده است و اين امر به معناي نفي هر قيد و بند و هر حاکميت ديگري بر اوست. در قرآن آمده است:« و لقد کرامتا بني آدم... و فضلناهم علي کثير ممن خلقنا تقضيلا » ( اسراء: 70 ) يعني « و البته ما فرزندان آدم را کرامت داديم... و آنان را بر بسياري از آفريده هاي خود برتري بخشيديم. »
برتري و کرامت طبيعي و ذاتي آدمي حاصل برخورداري او از عقل و خرد است و هر آنچه به انسان شرافت مي بخشد توانايي انديشه و فکر و ادراک و تميز امور و اراده و عزم است. وجود عقل و خرد يعني عامل انديشه، ادراک، تميز و فهم است که به او آگاهي و توان تشخيص مي دهد. نتيجه و شرط اساسي وجود خرد و عقل در انسان اين است که اداره ي سرنوشت او را در اختيار خود او قرار داده و او را تبديل به موجودي آزاد و مختار مي سازد ( صدر، 1399 هـ: 11 ). کرامت ذاتي انسان بيانگر شايستگي او براي تدبير زندگي خويش است. از اين رو، او به دليل اين کرامت است که مي تواند جانشين خدا در زمين گردد ( همان: 10 ) و چنين امري جز از طريق تحقق اراده اي آزاد ممکن نيست. لذا « آزادي انسان از عبوديت اسمايي که بيانگر رنگ هاي گوناگون جهل و بردگي و طاغوت است. » ( همان: 11 ) حاصل کرامت ذاتي و خردمندي اوست. به طور کلي حاصل پذيرش اصل کرامت ذاتي انسان در سايه ي برخورداري اش از خرد و نطق، نتايج سه گانه زير است:
1. آزادي و اختيار او به عنوان شرط طبيعي خردمندي و عقل.
2. جانشيني انسان در زمين در تمام آنچه خداوند متعال آن را داراست ( همان: 9 ).
3. ايجاد نظام سياسي و اداره ي سرنوشت مشترک و عمومي خود با همنوعانش: فان الجماعه في هذه الانظمه هي صاحي السياده ( همان: 13 ).
بنابراين مي توان دريافت که در نگاه صدر، انسان به دليل برخورداري از کرامت و شرافت انساني و حاصل خرد فطري و انساني خود، موجودي است آزاد و مختار و اين شايستگي را دارد که خود به تدبير سرنوشت خويش بپردازد.

ج) سنت هاي سياسي- اجتماعي

يکي از مباني کليدي در نظريه ي آزادي شهيد صدر، « سنت اجتماعي- سياسي » يا « سنت تاريخي » است. بدين معنا که در اين نگاه، جامعه، سياست و تاريخ داراي تعداد فراواني ضابطه و به بيان دقيق تر، قانون به مفهوم عام، است که در بطن آن نهفته است. اين قوانين و ضوابط تمام عرصه ها و ميادين زندگاني انسان، به ويژه عرصه سياست، يعني عرصه ي سرنوشت عمومي و همگاني ( جمشيدي، 1377: 85-84 ) را در بر مي گيرد. بر همين اساس يکي از مهم ترين وظايف انديشمندان، کشف اين قوانين و جهت دادن به زندگاني مردم بر مبناي آن هاست. از ويژگي هاي اين قوانين، ارتباط آن ها با اراده ي انسان و آزادي عمل اوست. لذا به معنايي مي توان اين قوانين را « طبيعي - انساني » دانست. از نظر صدر، يکي از مسائل اساسي مورد بررسي و پژوهش در اديان و مکاتب الهي به ويژه مکتب اسلام، همين سنت هاست. بر اين اساس، در نگاه صدر، «... بحث در قوانين تاريخ، رابطه ي شديدي با قرآن به عنوان هدايت، به عنوان کتابي که از تاريکي هاي ضلالت به سوي نور هدايت، رهبري مي کند، دارد. زيرا جنبه ي عملي اين کار يا جنبه ي بشري آن، تحت تأثير سنت هاي تاريخ است. » ( صدر، [ الف ]، بي تا: 51-52 و [ ت ]، بي تا: 117 ) اين قوانين و ضوابط اجتماعي و تاريخي در زبان قرآن، تحت عنوان « سنت » ، « آيت » و « کلمه » و به صورت جمع، « سنن » ، « آيات » و « کلمات » آمده است که گاه نيز به اسم خدا ( الله ) اضافه شده و تحت عنوان « سنت الله » يا « آيات الله » و يا « کلمات الله » ذکر شده است. براي نمونه، در قرآن آمده است:
سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً ( فتح: 23 ) يعني سنت خداوند يکتاست که از پيش تحقق يافته و هرگز در سنت خدا دگرگوني نيابي. و يا « قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِينَ‌ » ( آل عمران: 137 ) يعني پيش از شما سنت هايي وجود داشته است. پس در زمين به سير و سياحت بپردازيد و بنگريد تا بدانيد پايان کار دروغ گويان چگونه بوده است.
و يا «... و لاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ » ( انعام: 34 ).
صدر در تفسير اين آيه از قرآن، با اشاره به مسئله ي جهاد و قيام و رابطه ي آن با پيروزي و شرايط و امکانات، چنين مطرح مي سازد: « کلمه » يعني رابطه ي مستقيم بين پيروزي و تکميل شرايط آن و اوضاع و احوال ديگر... اين رابطه يک سنت تاريخي است ( صدر، [ الف ]: 64 و [ ت ]: 129-130 ).
علامه صدر، سه صورت کلي را براي قوانين و سنن الهي ذکر مي کند که عبارت است از: 1. صورت قضاياي شرطيه، 2. صورت قضاياي فعليه قطعيه و محققه و 3. صورت گرايش ها و کشش هاي فطري. او در مورد نوع اول ( قضاياي شرطيه ) مي نويسد:
« نخستين صورت از صورت هاي سنن تاريخي در قرآن، در شکل و قيافه ي قضيه ي شرطيه ظاهر مي گردد و بين دو پديده يا دو مجموعه از پديده ها در ميدان تاريخ ( و سياست ) ارتباط برقرار مي شود. قرآن اين ارتباط را به صورت رابطه ي مشروع و جدا، سخت به هم متکي مي سازد؛ به طوري که مي گويد هر وقت شرط محقق شود، تحقق جزا حتمي است. » ( صدر، بي تا [ الف ]: 101 و ت: 163 ).
نظير « إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ » ( رعد: 11 ) يعني همانا خداوند در هيچ گروهي تغيير و تحولي ايجاد نمي کند، مگر آنکه آن گروه خود را دگرگون سازند.
اين سنت اجتماعي و سياسي به زبان قضيه ي شرطيه آمده است، زيرا بازگشت آن به وجود پيوند بين دو نوع تغيير است؛ تغيير حقيقت و ذات و برون و محتواي باطني هر قوم و تغيير در ظاهر، بنيان و بناي اجتماعي و سياسي آن قوم.
صورت دوم سنن الهي، که در قالب قضاياي فعليه ي قطعيه ارائه مي شوند، مربوط به قوانين طبيعي هستند. نظير گردش زمين به دور خورشيد يا وجود نيروي جاذبه زمين و... اين ها معمولاً به صورت قوانين و قضاياي علمي در مي آيند و انسان نمي تواند در اين قضايا تغييري بدهد، زيرا از نوع قضايايي اند که به صورت بالفعل تحقق يافته اند. اين گونه قضايا ارتباطي با اراده ي انسان و سرنوشت اجتماعي- سياسي و تاريخي او ندارند. صورت سوم سنت ها در شکل گرايش ها و جذبه هاي فطري و طبيعي انساني جلوه گر مي شود. اين ها داراي واقعيت خارجي هستند و براي حرکت انسان به سوي تکامل به وجود آمده اند و از اصالت و اعتبار برخوردارند، ولي قاطعيت سنت هاي نوع اول و دوم را ندارند. لذا مي توان کم و بيش با آن ها مبارزه کرد و بر آن ها سرپوش گذاشت. برخي از اين گرايش عبارت اند از: غريزه ي کنجکاوي، گرايش و جاذبه ي زناشويي، دين داري و... شهيد صدر در مورد سنن نوع سوم مي نويسد:
« اين گرايش ها را نبايد يک قانون گذاري اعتباري ناميد، بلکه يک کشش اصلي است که براي پيمودن راه حرکت انسان به وجود آمده... ريشه ي اينها در طبع انسان نهفته و ساختمان انسان بدان ها وابسته است. » ( صدر، بي تا، [ الف ]: 114 و ت: 173 ).
از نگاهي ديگر، شهيد صدر با توجه به انواع پديده ها که موضوع سنت ها و قوانين تاريخي واقع مي شوند، آن ها را به سه دسته ي کلي طبيعي، فردي و اجتماعي تقسيم مي کند. بنابراين با توجه به اين سه نوع پديده و کنش، يعني « طبيعي و علّي، فردي و شخصي، و اجتماعي » سنت هاي حاکم بر جهان بشر نيز به سه صورت کلي علّي، انساني ( فردي ) و اجتماعي جلوه گر مي شوند. ما در اينجا در يک جمع بندي کلي، سنت ها و قوانين مورد نظر شهيد صدر را به چند دسته زير تقسيم مي نماييم:

1. سنت هاي علّي:

اين سنت ها و قوانين بر روابط ميان پديده هاي طبيعي و فيزيکي حاکم اند. اين گروه خود به دو دسته از سنن و قوانين تقسيم مي شود: الف) سنت هايي که در قالب گزاره هاي فعليه ي قطعيه يا خبريه ( بدون شرط ) مطرح مي شوند. قوانين طبيعي و کيهاني که در علوم طبيعي و يا در عرصه ي هستي مطرح اند از اين نوع سنت ها هستند. مانند حرکت دوراني سيارات و يا قانون پيدايش شب و روز. به نظر شهيد صدر، پندار غلطِ برابر ديدن اين سنت ها با کل سنت ها و قوانين تاريخ در نزد برخي از انديشمندان غرب باعث شده است که آن ها تصور کنند:
« انديشه سنت هاي تاريخ به هيچ وجه با انديشه ي آزادي و انتخاب انسان سازگار نيست، زيرا اگر سنت هاي تاريخ مسير انسان و زندگي او را تنظيم مي کند، در نتيجه، ديگر براي آزادي انسان چه باقي مي ماند؟ » ( صدر، [ الف ]: 108 , [ ت ]: 168 ).
ب )سنت ها و قوانين علّي که در شکل گزاره هاي شرطيه مطرح مي گردند؛ نظير « جوش آمدن آب در حرارت صد درجه » . اين سنت ها به تعبير شهيد صدر، جنبه ي علّي دارند، اما رابطه ي آن ها و تحقق آن ها منوط به شرط و شرايطي است و اگر اين شرط ها موجود گردد، تحقق آن ها، يعني جواب شرط ها نيز تحقق مي يابد. بر همين اساس، اين قوانين در قالب گزاره هاي شرطيه بيان مي شوند و بيانگر اين هستند که « هيچ گاه شرط از جزا منفک نمي شود [ و ] هر وقت شرط، که رسيدن درجه ي حرارت به ميزان معين است، حاصل شد، به دنبال آن وقوع جزاء، يعني جوش آمدن آب، حتمي است. » ( صدر، [ الف ]: 103 و [ ت ]: 164 ). شرطي بودن اين قوانين بيانگر عبور آن هاست از زير دست انسان و نقش آدمي در دگرگون ساختن آن هاست:
« زيرا با شناخت اين قوانين، انسان مي تواند نسبت به جزاي شرط در مورد خودش اقدام کند و در هر حالي که خود را نيازمند به وجود جزا احساس کرد، با فراهم کردن شرط به دست خود، قانون را عملي سازد. » ( صدر، [ الف ]: 103 و [ ت ]: 164 ).
بنابراين اين ها صرفاً بيانگر رابطه ي علّي بين پديده ها نيستند، بلکه شرطيت اين ها نشان از نقش اراده ي انسان در تحقق آن هاست.

2. سنت انساني ( فردي ):

قوانيني هستند که بر پديده هاي فردي انسان ها حاکم هستند؛ نظير « موفق شدن دانشجو در امتحان به واسطه ي خواندن درس » . اين سنت ها علاوه بر جنبه ي علّي، هدف يا جنبه ي غايي ( علت غايي ) نيز هستند و لذا ارادي و اختياري اند و اراده و اختيار انسان در آن ها نقش دارد. به علاوه انساني ( غير طبيعي ) هستند. اين ها نيز مانند گروه « ب » ، معمولاً به صورت جمله ي شرطيه بيان مي شوند: « اگر درس بخواني، در امتحان موفق مي گردي. »

3. سنت هاي سياسي - اجتماعي ( تاريخي ):

قوانين و ضوابطي است که بر روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي و تاريخي انسان ها، يعني پديده هاي جمعي، حاکم است. اين قوانين هم در قالب گزاره هاي شرطيه بيان مي شوند، اما موضوعات آن ها جمعي، کلي يا گروهي است. لذا فردي يا شخصي نيستند. اين سنت ها داراي سه جنبه ي علت ( علت فاعلي )، هدف ( علت غايي ) و موج ( علت تأثيري ) هستند. يعني علاوه بر تأثير اراده در آن ها، موجي ايجاد مي کنند که جامعه را فرا مي گيرد و پيرامون خود را متأثر مي سازد. اين ها نيز صورت شرطي دارند، مانند « تحقق عدالت در جامعه، ثبات حکومت را به دنبال دارد. » يا « إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً » ( انفال: 29 ) يعني اگر تقواي الهي پيشه کنيد، آن گاه خداوند برايتان نيروي تشخيص و تمايز قرار مي دهد.
مهم ترين ويژگي هاي سنت هاي الهي به اختصار عبارتند از:
1. سنت ها ثابت و تغيير ناپذيرند: « وَ لاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً » ( اسراء: 77 ) و در قوانين ما تغيير پذيري نمي يابي.
2. سنت ها استثناناپذيرند ( صدر، [ الف ]: 64 و ت : 131 ).
3. سنن الهي فراگير و جهان شمول بوده و از کليت برخوردار است ( صدر، [ الف ]: 75 و ت: 139 ).
4. سنن، جنبه ي الهي و رباني دارند و اين موضوع به اين امر بر مي گردد که خداوند از طريق همين قوانين و سنن، « اراده » : و« حکمت » و « تدبيرش » را در جهان تحقق مي بخشد.
با بررسي آنچه گذشت، در مي يابيم که وجود اين سنت ها حاکي از آزادي و اختيار انسان در عرصه ي جامعه، تاريخ و سياست است، زيرا آنچه به انسان معني و مفهوم مي دهد « اراده » در وجود انسان نبود، بحث از آزادي او بي مورد محسوب مي شد:
« انسان علاوه بر دستگاه عضوي و نفس خود، مجهز به اراده است و بدين جهت، آزادي را دوست داشته و بدان عشق مي ورزد. زيرا آزادي تعبير عيني و علمي براي نيروي اراده است. زيرا آزادي است که براي انسان تضمين مي کند که مالک اراده ي خود باشد و بتواند از اراده ي خود در کاربرد هدف هاي خويش استفاده کند. » ( صدر، [ از ]: 21-22 , [ آن ]: 48 ).
از سوي ديگر، از نظر صدر، قرآن تأکيد دارد که سنت هاي اجتماعي و تاريخي ( نوع دوم و سوم ) از زير دست انسان عبور مي کند، زيرا آن ها که به سرنوشت سياسي و اجتماعي انسان مربوط هستند، همه و همه به صورت قضاياي شرطيه محقق مي گردند و شرطيه بودن، آنها را منوط به اراده ي انسان مي کند. بنابراين مي توان وجود سنت هاي تاريخ را هم مبناي آزادي انسان دانست و هم آن ها را با اراده و آزادي انسان جمع کرد. اصولاً بيان قوانين سياسي و اجتماعي به صورت شرطي بزرگ ترين دليل بر آزاد بودن انسان و قدرت اراده ي وي در انتخاب راه است. به زبان شاعر، « اينکه فردا اين کنم يا آن کنم / اين دليل اختيار است، اي صنم » ( بلخي، 1371: 863 ).

3. چيستي آزادي انسان

مفهوم « آزادي » يکي از محورهاي بنياني در نظريه ي آزادي صدر است. از ديد صدر، « آزادي » با انسان داراي يک ارتباط عاطفي خاصي است، زيرا انسان از شنيدن درباره ي آن و تلاش براي آن، دچار احساس عاطفي مخصوصي مي گردد. اين ارتباط عاطفي انسان با آزادي، حکايت از اين دارد که آزادي موضوعي است که انساني و همگام با زاد و خلقت او در زمين مطرح بوده است.
لذا آزادي انسان ريشه در بنيان وجودي او دارد و بخشي جدايي ناپذير از وجود اوست:
« اين ارتباط عاطفي که انسان در خود با آزادي احساس مي کند، پديده اي نو و تازه در تاريخ بشري نيست. همچنان که جزء دستاوردهاي زندگي در جوامع سرمايه داري و کمونيستي امروز نيز نمي باشد. » ( صدر، بي تا، [ از ]: 21 و بي تا، [ آن ]: 48 ).
اين ارتباط عاطفي ميان آزادي و انسان بيانگر اين است که خود انسان ميدان آزاد کردن و آزاد شدن است، نه اينکه در بيرون از وجود خود، به دنبال آزادي بگردد. از نظر صدر، « آزادي » در اين معنا، معنايي مثبت از آزادي است، زيرا آزادي براي تحقق چيزي است و آن اراده است. آزادي در اساس مفهومي مثبت و از ضروريات زندگي بشر است؛ همچنان که امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايد: « خمس خصال من لم يکن فيه شيئي منها لم يکن فيه کثير مستمتع: اولها الوفاء. و الثانيه التدبير و الثالثه الحياه و الرابعه الحسن الخلق و الخامسه و هي تجمع هذه الخصال- الحريه » ( مجلسي، 1403هـ/ 1983م، ج 387:66 ) يعني اگر کسي داراي پنج خصلت زير نباشد، از زندگي خود بهره ي فراوان نخواهد برد: 1. وفاي به عهد، 2. تدبير، 3. حياء، 4. حسن خلق و 5. آخرين آن ها آزادي است که جامع همه ي آن هاست.
بنابراين آزادي موضوعي انساني است و انسان آزاد متولد مي شود، اما در برخورد با پديده هاي گوناگون، از آزادي او به نحو محسوسي کاسته مي شود؛ يعني از اطلاق خارج مي گردد، زيرا زندگي اجتماعي انسان به قوانيني نياز دارد تا از هرج و مرج جلوگيري نمايد و نظم اجتماعي تحقق يابد. در اين راستا، در نگاه شهيد صدر، آزادي در نظام اسلامي در چارچوب قانون ( شريعت الهي ) معنا مي يابد و آزادي مطلق يعني هرج و مرج مطلق که ثمري جز اختلال نظام اجتماعي و خدشه دار شدن مصالح و امنيت عمومي نخواهد داشت. در نتيجه، صدر معتقد است که انسان هرگز نمي تواند آزادي مطلق داشته باشد، زيرا آزادي مطلق به منافع ديگران نيز لطمه وارد مي کند. در نگاه صدر، زندگي اجتماعي و سياسي انسان همراه با قوانين و الزاماتي است که لزوماً از آزادي انسان مي کاهد ( صدر، 1362: 48-49 ) و لذا چيزي که مهم و قابل بررسي و پياده کردن است، آن قسمت از آزادي است که بايد به فرد داد و فرد مي تواند از آن استفاده کند ( همان: 49 ).
بنابراين در اين نگرش، آنچه اهميت دارد اين است که آدمي در برخورد با مسائل گوناگون، با اختيار کامل دست به انتخاب بزند و با اجبار و اکراه به انجام کاري که برخلاف خواست اوست، تن در ندهد.
* با توجه به آنچه گذشت، آزادي در انديشه ي صدر، در دو معناي عام عبارت است از:
1. « امکان و توانايي به کارگيري و تعبير عيني و علمي اراده براي تحقق اهداف متعالي خود. » ( صدر، بي تا، [ از ]: 21-22 ).
2. « نفي تسلط ديگري بر شخص يا اشخاص. » ( صدر، 1362: 114 )
صدر با بررسي مکاتب غربي باور دارد که ميان دو ديدگاه غربي و اسلامي در اين باب اختلاف کامل وجود دارد. او مقصود خود را از آزادي با واژه ي « حريت » بيان مي نمايد که در نصوص اسلامي همان معناي عام مورد نظر او، يعني هم نفي کامل سلطه را دارد ( همان ) و هم شدن و تحقق اراده را دارد. اصالت مفهوم آزادي در معناي اسلامي آن، در روايتي که در بالا گذشت و نيز روايت زير، به خوبي نمايان است. امام علي (عليه السّلام) خطاب به فرزند خود امام حسن (عليه السّلام) مي فرمايد:« لا تکُن عَبد غَيرک و قَد جَعَلکَ الله حرّاً » ( نهج البلاغه، بي تا، ن 31: 410 ) يعني بنده ي ديگري مباش که خدا تو را آزاد آفريده است.
اما نکته ي مهمي که درباره ي مفهوم آزادي در نظريه ي شهيد صدر قابل ذکر است، ارتباط وثيقي است که از نظر او ميان آزادي انسان و اراده اش وجود دارد.
به بيان صدر، آنچه به آزادي انسان معني و مفهوم مي بخشد، اراده ي اوست. لذا اگر نيروي اراده در وجود انسان موجود نبود، بحث از آزادي او بي مورد بود. بنابراين « انسان در ضمن ترکيبات جسمي و روحي خود داراي اراده نيز مي باشد و به خاطر اين اراده، آزادي را دوست دارد و به آن عشق مي ورزد، زيرا اين آزادي است که تضمين مي کند انسان مالک اراده ي خود باشد و از اراده ي خود در کاربرد هدف هاي خويش استفاده کند. » ( صدر، بي تا، [ از ]: 52 ).
در اين برداشت شهيد صدر، آزادي کاملاً داراي مفهوم مثبت است و عبارت است از امکان و توانايي به کارگيري و تعبير عيني و علمي اراده براي تحقق اهداف متعالي خود ( همان: 52 ). چنان که از دو معناي عام آزادي بر مي آيد، آزادي در انديشه ي شهيد صدر، هر چند در اصل مثبت است، با يک مفهوم سلبي و منفي نيز همراه است. شهيد صدر در تبيين جنبه ي سلبي آزادي، به هدف آزادي در اسلام اشاره مي کند و معتقد است که « هدف آزادي در اسلام اين است که انسان را از تسلط ديگران مي رهاند و همه ي قيدها و زنجيرهايي که دست هاي او را بسته بودند را مي شکند و همين مدلول منفي ( نفي همه ي قدرت ها و قيدها ) در تمدن اسلامي، آزادي بشر را يک مفهوم مهم براي رسالت آسماني مي داند. » ( صدر، 1362: 125 )
در نتيجه، مفهوم منفي آزادي که صدر در اينجا از آن سخن گفته است با مفهوم منفي آزادي که انديشمندان غربي مانند آيزايا برلين از آن سخن گفته اند، تفاوت دارد. برلين در آثار خود از دو نوع آزادي سخن به ميان مي آورد: آزادي مثبت و آزادي منفي. به اعتقاد او، آزادي مثبت يعني جايي که آزادي مشروط و مقيد است به ديگر سخن، جايي که آزادي به « شرط شيء » است ( برلين، 1368 ).
در کل مي توان گفت بر اساس نظريه ي صدر درباره ي آزادي، مفهوم منفي آزادي که بيشتر در غرب رايج است، در نفس مفهوم مثبت آن نهفته است و جنبه ي فرعي دارد؛ چرا که اگر آزادي به مفهوم تحقق اراده انسان درک شود، خواه ناخواه ديگران بر اين اراده تسلطي نخواهند داشت ( صدر، بي تا، [ آن ]: 56 از آنجا که در غرب فعاليت و توسعه طلبي فرد با توجه به موانع و محدوديت هايي که از جانب ديگران مواجه مي شود درک مي گردد، در نتيجه، آزادي جنبه ي منفي و بازدارندگي به خود مي گيرد و محدوده ي آن را « زيان نرساندن به ديگران » مي دانند و فرد بر اين اساس، در کليه ي اعمال و رفتار خود آزاد است ( جمشيدي، 1377: 111 ).
پس در نگاه صدر، در اصل آزادي تحقق اراده ي انسان در مسير شدن است که نفي هر سلطه اي را به طور عام و کلي، اعم از قيود نفساني و اجتماعي و طبيعي، به دنبال دارد. اين است که در انديشه ي او، « آزادي انسان در اسلام ارتباط کامل با بندگي خداوند دارد. بنابراين اسلام اجازه نمي دهد به انسان، و لو ميلش هم باشد، خودش را ذليل کند و از حريت خود پايين بيايد، چون دين اسلام تعليم مي دهد ( بنده ي ديگري مباش، براي اينکه خداوند تو را آزاد خلق کرده ). پس انسان در دين اسلام مسئول حفظ آزادي خودش هم مي باشد. آزادي او حالتي از حالات از بين بردن مسئوليت نيست که در آزادي دموکراسي سرمايه داري وجود داشت. » ( صدر، 1360: 117 ).

4) گونه هاي آزادي

همان گونه که گذشت، صدر با بيان بُعد اثباتي آزادي، يعني شدن انسانيت انسان در عرصه ي هستي بر مبناي خرد فطري اش، در واقع از دو بُعد آزادي، يعني منفي و مثبت آن، سخن به ميان آورده است. در اين معنا، بُعد منفي آزادي ( يعني فقدان سلطه ) در بُعد مثبتش ( يعني شدن و شکوفايي انسان در مسير فطرت ) نهفته است. پس آزادي در اصل يک چيز است و آن بزرگداشت عزت و کرامت انساني خويش يا شدن و تحقق اراده اش در مسير انسان بودنش است که نفي هر قيد نفساني يا غيري لازمه و نتيجه ي طبيعي آن است.
انيجاست که در ادامه، صدر از دو نوع آزادي سخن به ميان مي آورد: « آزادي طبيعي » و « آزادي اجتماعي » . آزادي طبيعي همان تحقق اراده است که طبيعت و هستي به انسان داده است و جزئي از سرشت اوست. او مي نويسد:
« آزادي طبيعي عنصر ذاتي سرشت انسان بوده، پديده اي است اساسي که در آن، همه ي موجودات زنده، با نسبت هاي مختلف، طبق حدود زندگي شان در آن شرکت دارند. به همين علت، سهم انسان از اين آزادي بيش از سهم هر جاندار ديگري بوده است. » ( صدر، 1979م: 281 و 1360: 306/1 ).
به بيان صدر، اين آزادي در اصل بخشي از ذات و حقيقت انسان است و بيان نيروي اراده اش در اصل انسانيت، لفظ فاقد معني است. » ( صدر، 1979م: 282 و 1360: 308 ) پس آزادي طبيعي عنصر ذاتي سرشت انسان بوده، پديده اي اساسي است که همه ي موجودات زنده، با نسبت هاي مختلف، طبق حدود زندگي خود در آن شرکت دارند. به همين علت، سهم انسان از اين آزادي بيش از سهم هر جاندار ديگري بوده است ( صدر، بي تا، [ ا ]، ج 306:1 ).
در نتيجه، آزادي از ديدگاه صدر، به گاه تحقق، با قرار گرفتن اراده تحت فرمان عقل، صورت عملي به خود مي گيرد و داراي بُعد منفي، يعني نفي هر قيدي نيز مي گردد. اما نه به معنايي که در غرب مطرح شده است، بلکه به مفهوم اساسي تري؛ يعني رهايي از تسلط عوامل منفي در درون ( جهاد اکبر ) و رهايي از سلطه ي قيود و بندهاي بيروني ( جهاد اصغر ):
« اسلام براي جنبه ي منفي آزادي ارج بسياري قائل است. به اين معنا که آزادي در اسلام، گوياي جنبش همه جانبه اي جهت آزادي انسان از تسلط ديگران و رهايي از بند زنجيره هاي اسارت است که در طول تاريخ گرفتار آن بود. » ( صدر، 1979: 109 و 1358: 108 )
پس اصولاً آزادي در اسلام در مفهوم، معناي مثبت و در تحقق جنبه ي منفي دارد؛ برعکس آزادي در جهان غرب که عمدتاً در مفهوم جنبه ي منفي و در تحقق جنبه ي مثبت آزادي که در تمدن غرب مطرح مي شود بي ارتباط است ( صدر، 1979: 109 ). همچنين از نظر ايشان، آزادي اجتماعي نيز داراي يک محتواي حقيقي است که وي آن را « آزادي اجتماعي ذاتي » دانسته است و آن « قدرتي است که انسان از جامعه براي اقدام به عمل معيني تحصيل مي کند. منظور از اين قدرت اين است که جامعه، همه ي وسايل و شرايطي را که فرد براي انجام آن عمل لازم دارد، فراهم مي سازد. » ( صدر، 1979م: 283 و 1360: 310/1 ).
اين نوع آزادي ناشي از آزادي طبيعي است. صدر بر اين باور است که آزادي طبيعي عطيه اي است که خداوند در نهاد انسان به وديعت نهاده است. بنابراين رنگ هيچ سيستمي را بر گردن ندارد تا بر اساس آن مورد بررسي و مطالعه قرار گيرد. آزادي اي که رنگ سيستم دارد، آزادي اجتماعي است؛ يعني آزادي اي که سيستم اجتماعي به انسان ها مي دهد و خود اجتماع نيز آن را براي افراد ضمانت مي کند. اما آزادي اجتماعي يک شکل ظاهري نيز دارد که علامه صدر آن را « آزادي اجتماعي يک ظاهري نيز دارد که علامه صدر آن را « آزادي اجتماعي صوري » مي نامد که بر اساس آن، فرد ظاهراً و « رسماً » در جامعه آزاد است. ولي بايد دانست اين آزادي در بطن خود، فاقد هر گونه حقيقت است؛ هر چند هميشه هم تو خالي نيست. آزادي در ليبراليسم غربي معمولاً اين گونه است ( صدر، 1979م: 293-283 و 1360: 320/1-310 ).
به علاوه از نظر صدر، اسلام با تکيه بر آزادي طبيعي، به معني ظاهري و صوري آزادي که غرب همواره منادي آن بوده توجه نکرده است؛ بلکه معنايي به مراتب گسترده تر و عميق تر از آن را در نظر داشته که وي آن را « انقلاب بزرگ آزادي انسان » ( صدر، [ از ]: 23 و [ آن ]: 49-50 ) ناميده است.
و اين مفهوم از آزادي حتي با مفهوم هگلي آزادي نيز کاملاً بيگانه است، زيرا هگل نيز هر چند دامنه ي محدوديت ها را به اموري که مخالف نظم عمومي و مصلحت عمومي نباشد، گسترش مي دهد، ولي کار او تعديل آزادي ليبراليستي است؛ به گونه اي که با اساس فلسفه ي دولت هگلي سازگار باشد. از سوي ديگر، نگاه او به آزادي دروني نيز با مطرح کردن اينکه اراده ي انسان تحت سلطه ي جبر تاريخي قرار دارد، عملاً نافي آزادي اراده است. به بيان صدر، اينکه او تصور مي کند:« آزادي، اطاعت مبتني بر عادت نسبت، به قانون و رسم نيست، بلکه پذيرش مبتني بر وجدان اخلاقي و نقادانه است. » ( پلامناتز، بي تا: 157 ) چگونه با حرکت جبري تاريخ سازگار مي نمايد؟ هر چند هگل در « فلسفه ي حق » رد مي کند که آزادي، « توانايي انجام چيزي است که ما را خوش آيد. » ( هگل، 27 ) و « تنها به عنوان عقلي انديشمند است که اراده حقيقتاً اراده و آزاد است. » ( همان ) لذا بايد گفت نظم اخلاقي و آزاد بودن اراده چگونه مي تواند ابعاد ذاتي و طبيعي آزادي انسان را با توجه به اينکه « تنها آن گونه آزادي » ( در کشور ) محدود مي شود که با خودسري همراه باشد و از نيازهاي جزئي برخيزد. » ( طباطبايي: 10-12 )در بر گيرد. ظاهراً در صورت اتحاد « ضرورت » با « آزادي » ، نابودي آزادي مطرح مي گردد. به زعم صدر، يکي از تفاوت هاي اساسي مفهوم آزادي در اسلام با مفهوم آزادي در غرب اين است که « ره آورد آزادي تمدن غرب براي انسان از آزادي آغاز مي شود و... به اشکال مختلف از بندگي و در بند بودن پايان مي يابد؛ در صورتي که آزادي در اسلام ابتدا از بندگي و عبوديت و اخلاص به خداوند متعال آغاز و سپس به آزادي و رها شدن از قيد هر نوع بندگي و عبوديت دنيوي ختم مي شود. » ( صدر، [ از ]: 23-24 و [ آن ]: 51 ).
صدر همچنين با تکيه بر بُعد دروني و معنوي انسان، از دو گونه آزادي انساني سخن مي گويد: آزادي معنوي يا دروني و آزادي بيروني يا اجتماعي.
آزادي معنوي، آزادي از بند شهوات تن و هوا و هوس هاي دروني نفس انسان، چون حرص و کبر و حسد و نظاير آن و عنان اختيار نفس را در کف داشتن است؛ نه اينکه آدمي خود را گرفتار حب ذات و جاه و مقام ساخته و همچون اسيري دست بسته در اختيار ميل و خواست خود باشد، زيرا بندگي شهوات او را از مرتبه ي آزادي تنزل داده و پايين آورده، به بت پرستي انساني مي کشاند... ( صدر، بي تا، [ آن ]: 56 ).
و آزادي بيروني همان آزادي اجتماعي است؛ يعني حق برخورداري از آزادي هاي اساسي و قانون در سطح جامعه و اينکه در اجتماع بنده ي ديگران نباشد و استقلال و آزادي خود را حفظ نمايد. اين است که در نگاه صدر، نبرد انبيا عليه ظلم و بيدادگري و بهره وري نادرست، جنبه ي طبقاتي نداشته است، بلکه نبردي براي آزادي انسان ها از تارهاي ابليسي تنيده در درون و انقلابي اجتماعي که روبناي آن آزادي دروني است، بوده است. بدين ترتيب آزادي معنوي، راهي براي رسيدن به آزادي اجتماعي و مقدمه و زير بناي آن است.
در نظر صدر، آزادي اجتماعي در چند محور همچون بيان انديشه، سياست و اقتصاد نمود مي يابد و آزادي اجتماعي است که به فرد اجازه مي دهد افکار و انديشه هاي خود را به ديگران اعلام کند؛ آن طوري که مي خواهد و مجاز است. و همچنين به وي حق دخالت در تعيين نوع حکومت مسلط بر جامعه را مي دهد و راه را براي فعاليت هاي اقتصادي بر حسب توانايي و خواست او باز مي کند ( صدر، 1362: 128 ).
از ديدگاه شهيد رابع، آزادي در اسلام در سه مرحله تحقق مي يابد:
1. مرحله ي آزادي دروني ( روحي و فکري ):
در اين مرحله، انسان با پذيرش عبوديت ايده آل مطلق، دگرگوني در محتواي خود را آغاز مي کند: « اسلام، آزادي انسان را از تغيير و دگرگوني در محتواي فرد و انسان آغاز مي کند و... لازم مي داند که توسط آن آزادي حقيقت نفساني خود را به دست آورده و بتواند انسانيت و شخصيت خود را در مسير زندگي همواره حفظ نمايد. » ( صدر، [ از ]: 24 و [ آن ] 51-52 ).
در اين مرحله، آدمي با رسيدن به آزادي نفساني و روحي، توانايي تحقق آزادي را در اعمال و کردار خود مي يابد.
2. مرحله ي آزادي بيروني ( آزادي در اعمال و رفتار ):
با توجه به اينکه اعمال، رفتار و کردار انسان بر آيند و ترجمان نفس و روح او هستند، با آزادي نفساني خود مي تواند آزادانه به تحقق اراده ي خود بر اساس عقل و آزادي دروني بپردازد، زيرا چنين انساني اکنون مالک اراده ي حقيقي خود است و لذا در برابر هر چيز پستي تسليم نمي شود و هر طوقي را به گردن نمي آويزد.
3. آزادي اجتماعي:
انسان صاحب اراده و توانمند در درون جامعه نيز آزاد است. لذا نه تنها آزادي اش محدود به زيان نرساندن به ديگران است، بلکه در برابر بت هاي اجتماعي نيز تسليم نمي شود و بنده ي امور مادي نمي گردد ( صدر، بي تا، [ آن ]: 57 ). چنين آزادي اي را مي توان « آزادي حقيقي » در برابر « آزادي تصنعي » دانست. بر اين اساس، در جامعه هيچ کس نيز بر ديگري سلطه ندارد.

5 ) نتايج نظريه ي آزادي انسان

با يک بررسي مختصر از نظريه ي شهيد صدر در باب آزادي، مي توان به نتايج و دستاوردهايي چند رسيد که برخي از مهم ترين آن ها به اختصار عبارتند از:

1. آزادي و مراعات کرامت انساني:

در نظر شهيد صدر، انسان خود همه چيز هست. لذا درمان بيماري هاي اجتماعي بشر و حل مشکلات انساني و رفتن به سوي پيشرفت و بالندگي هر چه بهتر و بيشتر، در درون خود آدمي وجود دارد. لذا انسان داراي کرامت ذاتي در عرصه ي عمل نيز خود را آن چنان توانا مي يابد که مي تواند آنچه مي خواهد و با فطرتش سازگاري دارد بشود: « رسد آدمي به جايي که به جز خدا نبيند/ بنگر که تا چه حد است مکان آدميت/ طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت/ به در آي تا ببيني طيران آدميت » ( سعدي، 1376:790 ).
بر همين اساس، در نگاه شهيد صدر، انسان هنگامي واقعاً آزاد محسوب مي شود که بر زندگي خويشتن حاکم باشد و مقام انسانيت و کرامت انساني خويش را با محدود کردن شهوات خود حفظ کرده و راه اصلي آزادي را در مسير فطرت خويش ترسيم کند ( صدر، بي تا، [ آن ]: 56-57 ).

2. آزادي و سنن الهي ( نفي جبر ):

در اين نگاه، قرآن و سنت هاي الهي که انساني و تاريخي هستند، نيروي جبري در برابر انسان قلمداد نمي شوند؛ بلکه آن ها نيز آن گاه که به زندگي انسان مربوط مي شوند، جنبه ي انساني مي يابند و توسط انسان قابل کشف و بررسي بوده و از زير دست انسان مي گذرند. لذا تعارضي با « عقل » و « آزادي » انسان ندارند، بلکه ابزار تحقق اراده ي او و در خدمت او هستند: « بل ان السنه حينئذ تطغي اختيار الانسان، تزيده اختيار او قدره و تمکنا من التصرف في موقفه » ( صدر، بي تا، [ م ]: 110 ) بنابراين نه مي توان از جبر تاريخ سخن گفت و نه از جبر سرنوشت.

3. آزادي و استخلاف:

خداوند بر اساس حاکميت مطلقه ي خويش و سنن طبيعي و فطري حاکم بر جهان هستي، انسان را به دليل دارا بودن عقل و آزادي، جانشين خود در زمين قرار داده و بدين سان انسان بر سرنوشت خويش حاکم گرديده است. شهيد صدر از اين حاکميت بشري تحت عنوان « استخلاف » ، « استئمام » و « خلافت عمومي انسان در زمين » ياد مي کند ( همان: 127 -132 ). به همين دليل، شهيد صدر در اهميت آزادي و ارتباط آن با خلافت الهي مي نويسد: « خداوند موجود آزاد و مختاري را جانشين خود بر روي زمين قرار داد تا اين موجود بتواند به اختيار خود در زمين مصلح يا مفسد باشد و با آزادي راهش را برگزيند. » ( صدر، 1399هـ: 15-16 ).
قرآن در آيه ي سوم سوره ي انسان نيز به اين مطلب اشاره مي فرمايد:« انّا هديناه السبيل امّا شاکراً و امّا کفوراً » ما او را به راه آورديم، چه سپاسگزار گردد و چه ناسپاس. از سوي ديگر، انسان نيز مسئوليت تحقق خلافت عمومي خود را در زمين بر دوش گرفت و لذا اين حاکميت از بُعد بشري « امانت » نام پذيرفت. اين عرضه و پذيرش هر دو جنبه ي تکويني و فطري دارد، نه تشريعي ( صدر، 1399 هـ: 8- 16 و 1359: 9-11 ) حافظ اين حقيقت را در زبان ادب بدين سان به تحرير کشيده است: « دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند / ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت/ يا من راه نشين باده ي مستانه زدند / آسمان بار امانت نتوانست کشيد / قرعه ي کار به نام من ديوانه زدند. » ( ديوان حافظ، 1381: 241 /174 ).

4. آزادي و عبوديت حق:

در انديشه ي صدر، مهم ترين نتيجه ي آزادي انسان بر مبناي جهان بيني الهي، اين است که انسان از حاکميت هواجس نفساني و طواغيت اجتماعي هر دو رهايي يافته و تنها بنده ي خداوند مي گردد ( صدر، 1362: 145 )، زيرا مقصود از حاکميت مطلق خداوند بر انسان اين است که انسان آزاد است و هيچ فرد، طبقه و گروهي بر او سروري ندارد و سيادت و آقايي فقط و فقط ويژه ي خداوند است. اين اصل هر گونه زورگويي، بهره کشي و سلطه ي انسان بر انسان را نابود مي نمايد ( صدر، 1979م: 373 ).
در آيه ي 157 سوره ي اعراف آمده است:« و يضَعُ عَنهُم إصرَهُم و الاَغلَال الّتي کانَت عَلَيهم » : و از آنان قيد و بندهاي سنگين را که بر آنان نهاده شده بود برمي دارد. و در واقع حقيقت برداشتن قيدها و بندها چيزي جز زدودن حاکميت هاي بنده پرورانه ي بشري و قيد و بندهاي آن ها نيست.
بر همين اساس، رابطه ي ميان آزادي انسان و حاکميت خداوند، رابطه ي تباين، که رابطه ي تساوي است و اين دو نه تنها با هم تعارضي ندارند، بلکه داراي مفهومي، واحد هستند، زيرا با توجه به ويژگي هاي انساني نمي توان او را جداي از حاکميت الهي آزاد دانست ( جمشيدي، 1377: 169 ).

5. آزادي و مسئوليت:

از نتايج ديگر نظريه ي صدر، همراهي و همگامي مسئوليت با آزادي است. انسان آزاد و مختار آفريده شده است و به همين دليل، داراي مسئوليت است و لذا بايد در برابر اعمال خود پاسخ گو باشد. بدون آزادي و اختيار، مسئوليت معنا و مفهومي ندارد. بر اساس اين مبنا، انسان مسئول کارهايي است که انجام مي دهد و در اين ميان، بين حاکم و افراد عادي تفاوتي وجود ندارد ( همان: 17 و جمشيدي، 1377: 168-169 ) و هر يک در مقام و موقعيت خود پاسخ گوي اعمال خود است. امام علي (عليه السّلام) در خطبه ي 216 نهج البلاغه، درباره ي حقوق متقابل حاکم بر مردم و مردم بر حاکم، سخن به ميان مي آورد و مي فرمايد: در اسلام حاکم مسئول انجام کارهاي خود است و بايد در مقابل مردم پاسخ گو باشد؛ چنان که در مقابل خداوند نيز پاسخ گو خواهد بود.

6. ارتباط اصل آزادي با مساوات و برابري انساني:

از آنجايي که انسان ها در اصل آزادي با هم برابرند، صدر بر اساس اين نظريه معتقد است سياست هايي که با مساوي بودن افراد جامعه در تحمل با امانت الهي منافات دارد، بايد از بين بروند. در اين عرصه، آيات قرآن نيز بر از بين بردن طاغوت هايي که مردم را دسته دسته کرده اند و خود بر گرده ي آنان سوار شده اند تأکيد دارد:« إِنَّ فِرعَونَ عَلافِي الأرضِ وَ جَعَلَ أهلَها شِيعاً يَستَضعِفُ طائِفَهً مِنهُم يَذَبِّحُ أبناءَهُم وَ يَستَحيي نِساءَهُم إنَّهُ کانَ مِنَ المُفسِدينَ » ( قصص: 4 ) يعني فرعون در آن سرزمين سرکشي کرد و اهل آن را فرقه فرقه کرد، طايفه اي از آنان را به زبوني کشيد، پسرانشان را مي کشت و زنانشان را زنده باقي مي گذاشت، او از تبهکاران بود.
بنابراين در نگاه شهيد صدر، بر مبناي اصل آزادي، برتري و امتيازها، همه و همه ملغي است؛ مگر اينکه تنها بر مقياس الهي بنا گردد که آن نيز فقط در صورتي ممکن است که بر مبناي تقوا و معرفت به دست آيد: « أن ليس للانسان الا ما سعي » ( نجم: 39 ).

7. آزادي و معنويت:

در اين نگرش، آزادي انسان با رهايي از بندگي شهوات و غرايز دروني مساوي است و تنها در اين صورت است که انسان مي تواند آزادانه و از روي اختيار دست به انتخاب بزند و راه خير و يا شر را برگزيند. لذا آزادي رنگ معنويت حقيقي و ديني را با خود دارد. بر اين اساس، آيت الله صدر مي نويسد: « اساس آزادي واقعي براي انسان اين است که از محتواي خود ( شهوات و غرايز و... ) آزاد شود. » ( صدر، 1362: 134 ).
شهيد صدر بر اين باور است که هنگامي که فرد از بت هاي درون آزاد مي گردد، به بندگي بت هاي برون نيز تن در نمي دهد و سعي در پاره کردن زنجيرهاي بندگي موجود در سطح جامعه دارد. وي معتقد است که « بندگي خداوند، افراد جامعه را وادار مي کند که در يک صف و مکان در پيشگاه خداوند بايستند. در اين صورت، هيچ امتي با داشتن اين اعتقاد، حق استعمار امت هاي ديگر را ندارد. « صدر، 1362: 137 ) در نتيجه، تبعيض ها نيز از جامعه رخت بر مي بندد و همه ي انسان ها در زندگي خود در برابر قانون يکسان مي شوند و بدون هيچ امتيازي بر يکديگر در کنار هم زندگي مي کنند، زيرا همه خود را در پيشگاه خداوند يکسان مي پندارند و به بندگي ديگري تن در نمي دهند و خود نيز ديگران را بنده ي خود نمي سازند. همه ي انسانها بنياد آزادي، آزادگي، درستي و برابري را بر بندگي خدا مي بينند.

8. آزادي و عقلانيت متعالي:

شهيد صدر باور دارد که دين اسلام براي به وجود آوردن آزادي انديشه و رسيدن به کمال، سعي مي کند عقل استدلالي و نيروهاي انسان را پرورش دهد تا افکار ديگران را بدون تحقيق و تأمل قبول نکند. حتي به يک اعتقاد ايماني هم توجه نکند، مگر اينکه براي آن اعتقاد برهان کافي داشته باشد ( صدر، 1362: 151 ) تقويت عقل استدلالي و تشويق به استفاده از آن در پذيرش و رد اصول اعتقادي و ايمان نشان دهنده ي قوت و استواري اسلام است. همچنين در نگاه صدر، براي گام برداشتن در راه خير و درست، عقل برهاني نقش اساسي دارد. زيرا « برآيند عقل و آزادي در انسان چيزي است که اراده نام دارد؛ يعني انسان با عقل مي سنجد، تشخيص مي دهد، ارزيابي مي کند و آن گاه با آزادي تصميم مي گيرد. پس اراده و عزم در جايي ممکن است که تشخيص و آگاهي همراه با آزادي، اختيار و قدرت انتخاب وجود داشته باشد، پذيرش خلافت انسان از سوي او بيانگر عزم و تصميم اوست » . ( جمشيدي، 1377: 196 ).
شهيد صدر بر اين باور است که عقل استدلالي و برهاني در انسان ها نه تنها ضامن آزادي فکري است، بلکه آن ها را از تمايل به افراط و تفريط باز مي دارد. علاوه بر اين، تقليد کورکورانه و تعصب جاهلي و خرافه پرستي را نيز نفي مي کند ( همان ). بنابراين نگرش عقلاني و برهاني نقطه ي اعتدالي است که انسان به وسيله ي آن، از افتادن در دام افراط و تفريط باز مي ماند و همواره خود را متوازن و متعادل مي يابد. در نتيجه، در نگاه او، در اسلام بر آزاد انديشي تأکيد بسيار شده است که خود بدين دليل است که « يک فرد مسلمان نبايد بدون تعقل و دليل، چيزي را قبول کند و يا پيرو ديگري باشد، بلکه هر عقيده و ايماني را بايد با برهاني مستدل بپذيرد. » ( صدر، 1362: 152 )

9. آزادي و قانون گرايي:

در انديشه ي شهيد صدر، تحقق آزادي به صورت مطلق محال و غير ممکن است. پس آزادي داراي حدودي است که مراعات آن ها براي تحقق آزادي ضروري است. اين حدود در قالب قانون تحقق مي يابد. لذا قانون گرايي از نتايج باور به چنين نظريه اي است. بنابراين او باور دارد که برخي از آزادي ها برخلاف کرامت انسان است. به همين دليل، اسلام چنين آزادي هايي را براي پيروان خود نمي دهد؛ مانند آزادي عملي در اطاعت محض از شهوت ها و چسبيدن به حيات زميني و زينت هاي آن ( همان: 141 ).
در نگاه صدر، دين اسلام با يک برنامه ي کامل و روشن، که مجموعه اي از قوانين است، صفات حيواني و صفات انساني را براي هر فرد و جامعه مشخص مي کند و او را فرا مي خواند که از مرحله ي حيوانيت به مقام بالاتر ارتقا يابد و اعمال و رفتار خود را بر اساس صفات و معنويات انساني انجام دهد، نه خواست و طبيعت حيواني خود ( صدر، 1362: 140 ).

10. ضرورت پاسداشت آزادي:

شهيد صدر معتقد است که « در دين اسلام، انسان مسئول حفظ آزادي خود هم است » ( صدر، 1362: 117 ) بنابراين انسان نمي تواند از آزادي خود بگذرد و طوق بندگي اربابان را به اختيار خود بر گردن نهد. انسان بايد آزاد زندگي کند؛ نه خود بنده ي ديگران شود و نه ديگران را بنده ي خود سازد. در نگاه شهيد صدر، انسان مرکب از روح و جسم است. بنابراين « مي تواند شهوات را مقهور خويش کند و يا دايره ي عمل آن را محدود سازد... انسان اين آزادي را دارد که با شهوات همراهي و هماهنگي داشته باشد يا در جهت عکس آن گام بردارد. » ( صدر، 1361، ج1: 308 ).
منابع تحقيق:
1. آرون، ريمون (1382)، حقيقت و آزادي، ترجمه ي مهرداد نورايي، ويراستار: عبدالرضا احمدي، تهران، مرواريد.
2. آزادي در انديشه ي امام خميني (1380)، تدوين علي داستاني بيرکي، تهران، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (رحمه الله)
3. آيزايا برلين (1368)، چهار مقاله درباره ي آزادي، ترجمه ي محمد علي موحد، چاپ اول، تهران، خوارزمي.
4. امام علي (عليه السّلام) ( بي تا )، نهج البلاغه، نسخه ي صبحي صالح، قم، دارالهجره.
5. بلخي، مولوي جلال الدين محمد (1371)، مثنوي، تهران، اميرکبير.
6. پلامناتز، جان ( بي تا )، فلسفه سياسي و اجتماعي هگل، ترجمه ي حسين بشيريه، تهران، نشر ني.
7. جمشيدي، محمد حسين (1377)، انديشه ي سياسي شهيد رابع امام سيد محمد باقر صدر، تهران، مؤسسه ي چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول.
8. (1389)، زندگاني سياسي شهيد سيد محمد باقر صدر، تهران، انتشارات پژوهشکده ي امام خميني و انقلاب اسلامي.
9. حافظ (1381)، ديوان حافظ، به کوشش حسين علي يوسفي، تهران، نشر روزگار.
10. خميني، امام سيد روح الله (1378)، صحيفه ي امام، تهران، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 22ج.
11. رفاعي، عبدالجبار، (1386)، « ابعاد نوانديشي شهيد صدر » . در: پگاه حوزه، اول ارديبهشت 1386، شماره ي 205، ص 4 تا 9.
12. سعدي، مصلح الدين (1376)، کليات تهران: اميرکبير، چاپ دهم.
13. صدر، سيد محمد باقر ( بي تا )، آزادي در قرآن، ضميمه ي نقش پيشوايان شيعه در بازسازي جامعه، ترجمه ي هادي انصاري، تهران، روزبه ( ز ).

منبع مقاله :
نشريه خردنامه همشهري، شماره 122